سلام گل مامان  از اخرین مطلب که براتون نوشتم کلی می گذره منو ببخش اخه این چند وقته حسابی سرگرم شیرین بازی هات شده بودم از طرفی یه مقدار هم دسترسی به نت برام مشکل شده بود!بگذریم....

تواین دوهفته دیگه کاملا به وضوح میخندی ودل منو بابایی رو حسابی شاد میکنی!

تازگی یاد گرفتی وقتی خیلی ذوق میزنی جیغ ها ی کوتاهی میکشی وتا حالا چند بار تو خواب قهقه زدی که منو بابایی حسابی تعجب کردیم !راستش خیلی دوست دارم بدونم چی خواب میبینی!

بعضی اوقات روزها که خوابی دلم برات تنگ میشه میام بالاسرت و کلی تو خواب تماشات میکنم!واییییییی که چه قدر تو خواب ناز وملوس شدی!

دیگه کاملا برامون صحبت میکنی !!چی میگی؟؟؟

میگی:اغوووووووووووو ،گیغغغغغغغغغغ،غغغغغغغغغغغغغغغ،اااااااااااااااااااااااا

وقتی که منو بابایی بهت توجه میکنیم وحرفاتو تکرار میکنیم دیگه اون موقع هست که صحبتت گل میکنه وفرقی نمیکنه چه ساعتی از شبانه روزه!ای جانممممممممممممم

از چهارشنبه هفته پیش(۸.۴.۹۰) هم دست چپت رو پیدا کرده بودی وتا دوروز فقط به صورت مشت شده بالای سرت نگه میداشتی و سعی داشتی بکنی توی دهنت  تا اینکه بعد یه روز موفق شدی !

البته از دیروز هم (۱۳.۴.۹۰) دست راستتم پیدا کردی! و حالا سعی داری دوتا دستت روبا هم بکنی تو دهنت!!!الهی من فدات شم هنوز به قول دایی داری قلق گیری میکنی چون تا دستات برسه تو دهنت تمام پیشونی و چشمات و دماغت رو قرمز میکنی بس که با مشت میزنی تو صورتت تا مشتت به دهنت برسه اون موقع که دیگه کسی نمیتونه جلوتو بگیره و چنان ملچ ملوچی راه میاندازی که بیا وببین!

وقتی روی شکم میزارم از بس برای دلدردات تو این حالت موندی به تصور اینکه باید لالا کنی بعد یکم دست وپا زدن و تقلا زودی میخوابی!

یه چند بار تلاش کردی به پهلو بچرخی اما هنوز موفق نشدی!(البته من مطمئنم باتلاشات موفق میشی)

و دیگه اینکه شدی کانون توجه تمام اعضای دوخانواده هر جا میریم دیگه کسی من و بابایی رو تحویل نمیگیره وهمه قوربون صدقه شما میشن شما هم که میمیری برای این قربون صدقه ها براشون شروع به اغووووووووو میکنی!ومیخندی!جانمممممممممممم

دو هفته پیش به اتفاق خاله زهرا  وعمو علی و چند تادیگه از دوستامون رفتیم باغ !اول برا ی شما نگران بودم که نکنه تو راه اذیت شی و گرما اذیتت کنه اما خدارو شکر تا پات به ماشین رسید خوابیدی و هرجا ماشین توقف میکرد بیدار میشدی! بابایی میگه این خصلتت به مامانت رفته!

خدارو شکر خوابت خوب شده و تقریبا روز و شب رو شناختی!تقریبا بیشتر شب رو میخوابی و بابایی هم دیگه میتونه کامل استراحت کنه تا صبح بره سر کار!

عاشقتمممممممممممم  و خداوند رو هر روز به خاطر داشتن فرزندی سالم شکر میکنم و دعای هر روزمن و بابایی عاقبت به خیری و سلامتی همیشگیته!!!!!!!!!!!!!!

بعدا با کلی عکس بازم میام!